سال قرار است جدید شود اما روحیات ما دانشجویان نه !
آخرین جلسه پیش از عید را من کمی دیر رسیدم ، کنار یک دانشجوی سال پایین تر از خودم نشستم و فهمیدم کسی هم در کلاس هست که بیشتر از من از فضای آن دور باشد ! دور بادا .. دور بادا... !
استاد همان اول کلاس از اوضاع نابسمان ما ناراحت بود، نه برای کارهای کلاسی که از نظرش مسئولیت پذیری این کارها اهمیت داشتند. به قول دوستی که وبلاگش را خوانده ام همیشه از این حاشیه های کلاس که استاد نه در قبای استادی که در قبای یک مصلح و مصحح اشتباهات و البته راوی تجربه ظاهر میشود بیشتر لذت برده ام و یاد گرفته ام ..
در ادامه کلاس باز هم از تایپ ده انگشتی صحبت شد و من در این حین برای بغل دستی ام وبلاک میساختم ... و همزمان کمکش میکردم که تایپ کند.
راه های دانلود از یوتیوب ، استفاده از افزونه های گوگل کروم نیز که کاربردشان و آسان سازی بی حد و حصرشان ادم را به وجد می آورد نیز سر کلاس گفته شد.
اما من تا آخر کلاس همچنان وبلاگ میساختم ! :))